بیست و چهارم اردیبهشت ماه در گاه شماری خورشیدی روز بزرگ داشتِ فردوسی و پاس داشتِ زبانِ فارسی است. فرخندگی این روز برای مردم فارسی زبان سراسر گیتی را نمی خواهم تلخ کنم لیکن دستور زبان فارسی بیمار است و با ادبیات امروز همراه نیست.

چند صباحی است که از نوشته های سیاسی دوری می کنم چون علاوه بر زحمت دیگران، آبروی خودم نیز می رفت چون گوشی برای شنیدن و دستی برای انجام نیافتم. دوستانی بزرگوار، مرا به انجمن های شعر و ادبیات و دوستانی ارجمند، مرا به مراکزدانش بنیان دعوت کردند. هم کلامی با بزرگان ادبیات و صنعت کاشان ، آران و بیدگل زخم ناسور سیاست را ترمیم کرد.

ورد زبانم در جمع دوستان، قاعده فقهی و اصولی«اَلجَمْعُ مَهْمَا اَمْكَنَ اَوْلَي مِن الطَّرح» است. تنها مدرک این قاعده، حکم عقل است. در تعارض ادله و کلام دوستان، تا آنجا كه ممكن است، جمع بندی نظرات آنان را انجام می دهم. دلايل متعارض را می شنوم و کاربردی کردن دیدگاه های درست را بهتراز حذف دیدگاه های نادرست و پر هزینه نشان می دهم.

روز جمعه 22 اردیبهشت به انجمن ادبی هلال دعوت شدم، در مورد فردوسی سخن گویم. طبقه اجتماعی فردوسی، طبقه متوسط دهقان بود. طبقه متوسط دهقان هم تراز طبقه روشن فکر امروز است. فردوسی در بخش هشتم شاهنامه خود را دهقان معرفی کند که چهار صفت دلیری(=شجاعت)، بزرگی(=سیادت)، خردمندی(= دانایی) و رادی(= جوانمردی) دارد.

یکی پهلوان بود دهقان نژاد .... دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهنده ی روزگار نخست ... گذشته سخن‌ها همه باز جُست

چهار صفت یادشده، صفات روشن فکران هر جامعه است که منصفانه و بدون لکنت کاستی ها و فزونی ها را بیان می کند و از جاده حقیقت خارج نمی شوند.

هم نفسی با ادیبان ارجمند استاد شهاب تشکری و استاد سید علی اصغر صائم کاشانی درباره بیگانگی دستور زبان فارسی با ادبیات مردم امروز بود که چرا موسسات دانش بنیان برای صنعت افتخار آفرینی می کنند ولی دانشگاه های ادبیات سیر قهقرایی و واپس گرایی را طی می کنند و از اهمیت دستور زبان غافل هستند. راه کارهای مفیدی ارائه شد که مهمترین آن خلاصی دستور زبان از ملاحظات سنتی در مورد افعال و نگرش جدید به مقوله افعال و جملات است.